به طور کلی کیفیت استخوان در ماگزیلای خلفی بی دندانی در مقایسه با هر نقطه داخل دهانی دیگر ضعیف تر است. مروری بر مقالات از نوع مطالعات کلینیکی طی سال های 1981 و 2001 نشان داده است که ضعیف ترین تراکم استخوانی می تواند بقای بارگیری ایمپلنت را تامیانگین 16 درصد و حتی گاهی تا 20 درصد کاهش دهد. دلیل این عدم موفقیت به عوامل متعددی مربوط است. قدرت استخوان مستقیماً به تراکم آن بستگی دارد و تراکم ضعیف استخوان در این منطقه اغلب 5 تا 15برابر آن را ضعیف تر از استخوان موجود در منطقه قدامی می کند.
تراکم های استخوانی مستقیماً بر درصد تماس ایمپلنت و استخوان اثر می گذارد و نتیجتاً سطح انتقال نیرو به استخوان به شمار می آید. تماس استخوان – ایمپلنت کمترین مقدار را در استخوان های D4 نسبت به سایر انواع استخوان ها دارد. الگوهای استرس در تراکم ضعیف استخوانی به سطوح دورتری در اطراف آپکس ایمپلنت پیش روی می کنند. در نتیجه تحلیل استخوان برجسته تر خواهد بود و حتی در اطراف تنه ایمپلنت نیز رخ می دهد و مثل سایر استخوان های متراکم تر تنها محدود به ناحیه کرست نیست. نوع IV استخوان همچنین بیشترین تفاوت ضریب الاستیسیته را با تیتانیوم تحت فشار از خود نشان می دهد. این عدم تطابق بیومکانیکی سبب ایجاد فشار بالاتری بر روی استخوان می شود که می تواند در محدوده اضافه بار پاتولوژیک قرار داشته باشد. بنابر این انتخاب های استراتژیک جهت افزایش تماس استخوان-ایمپلنت پیشنهاد می شود.
در ماگزیلای خلفی ساختار بی کفایت استخوانی و نبود صفحه کورتیکال بر روی ریج سبب ایجاد تداخل بیشتر در ثبات ایمپلنت در زمان وارد کردن می شود. صفحه کورتیکال بسیار نازک است و ریج اغلب پهن است. در نتیجه تماس ایمپلنت با استخوان کورتیکال جانبی جهت ثبات ایمپلنت اغلب چندان چشمگیر نیست بنابراین بهبود اولیه ایمپلنت در استخوان نوع IV اغلب دچار دشواری هایی می شود و گزارشات کلینیکی بیان می کنند موقعیت بهبود اولیه آن نسبت به استخوان های D2 و D3 بیشتر است.