تشخيص اشتباه می تواند باعث آزار بی مورد بيماران و والدين آنها (در مورد کودکان بيمار) تا زمان رسيدن به تشخيص صحيح شود. بيمارانی که تشخيص اشتباه در مورد آنها اتفاق افتاده غالبا پزشکان و کارکنان سلامت را مقصر می دانند اما انواع مشکلات ممکن است در اين مورد دخيل باشند: از عملکرد نامناسب تجهيزات پزشکی گرفته تا تصميم بيمار برای مخفی کردن اطلاعات، موانع زبانی و ادراکی بين پزشک و بيمار، عدم تجربه پزشک، يا بيماری های بسيار نادری که تشخيص نشانههايشان برای پزشک دشوار است. گاهی نيز ممکن است يک بيماری تظاهر بسيار نامعمولی را از خود نشان بدهد و باعث شود که پزشک به علت عدم انطباق علايم، اين تشخيص را کنار بگذارد ولی بعداً معلوم شود که تظاهرات اين بيمار آتيپيک بودهاند.
در يک مطالعه انجامشده توسط کندري (Kondori) و همکاران برای مقايسه تشخيص بالينی گذاشتهشده توسط دندانپزشکان با تشخيص نهايی تاييدشده توسط بررسی آسيبشناسی نمونه بافتی، تشخيصهای بالينی در 43% موارد اشتباه بودند. ميزان تشخيص اشتباه دندانپزشکان عمومی 9/45%، جراحان دهان و ماگزيلوفاسيال 8/42%، اندودونتيستها 2/42% و پريودونتيستها 2/41% گزارش شد. شايعترين بيماری هایی که تشخيص داده نشده بودند، عبارت بودند از: هيپرکراتوز (16%)، هيپرپلازی فيبروی التهابی موضعی (10%)، فيبروم (8%)، گرانولوم پری آپيکال (7%) و کيست راديکولار (6%). ضايعات سرطانی نيز در 6/5% موارد اشتباه تشخيص داده شده بودند.
تشخيص اشتباه نوعی از خطاهای پزشکی است و با وجود دشواری تخمين دقيق فراواني آن، برخي آمارها ميزان آن را 2%-1% و دارای پيامدهای متغير برآورد کردهاند. تشخيص اشتباه (misdiagnosis) می تواند انواع مختلفی داشته باشد: از عدم تشخيص (missed diagnosis) يعنی عدم شناسایی هيچگونه مشکل طبی در شرايطی که واقعا مشکلی وجود دارد، تا تشخيص غلط که نادرستی آن بعدا مشخص می شود مثلاً بدخيم تلقی کردن يک تومور خوشخيم.
می توان به عنوان نتیجه گیری از موارد فوق بیان کرد:
به عنوان يک پزشک همواره بايد به کشف علايم و نشانههای بيمار دقت کرد. تفسير صحيح اين علايم و نشانهها از کشف آنها نيز مهمتر است. دانش نظری و تجربه بالينی هر دو در پيشگيری از تشخيص اشتباه اهميت دارند. اما مهمتر از همه آن است که ابتدا تمامی بيماری های احتمالی ايجادکننده اين علايم و نشانهها در ذهن سبک و سنگين شوند و سپس مشکل بيمار به وی گفته شود تا به اين ترتيب از وارد شدن صدمات عاطفی و روحی غير ضروری به بيماران اجتناب گردد.