برای انجام ایمپلنت باید به استخوان توجه داشت زیرا کیفیت استخوان گاهی به موقعیت قوس فکی بستگی دارد.
متراکم ترین استخوان معمولا در قدام مندیبل و سپس در قدام ماگزیلا و خلف مندیبل دیده می شود و کمترین مقدار تراکم استخوان به طور معمول در خلف ماگزیلا قابل مشاهده است. بیشترین میزان شکست بالینی در خلف ماگزیلا گزارش شده، جایی که بزرگی نیرو زیادتر و تراکم استخوان ضعیف تر است. علاوه بر موقعیت قوس فکی چندین گروه مستقل از هم نیز اعداد متفاوتی از میزان شکست مرتبط با کیفیت استخوان گزارش کرده اند.
بسیاری ازگروه های بالینی به دست آوردند که تأثیر تراکم استخوان روی موفقیت بالینی بدین گونه، انکویست و همکارانش مشاهده کردند که 78 درصد از تمام شکست های گزارش شده ایمپلنت در انواع نرم استخوانی بوده است. فرایبرگ و همکارانش مشاهده کردند 66 درصد از شکست های ایمپلنت در گروه آن ها در ماگزیلای تحلیل رفته با استخوان نرم اتفاق افتاده است. جافین و برمن در یک مطالعه 5 ساله از شکست 44 در صدی ایمپلنت در استخوان با تراکم پایین در ماگزیلا خبر دادند. 55 درصد از کل شکست های ایمپلنت در نمونه های مورد مطالعه در استخوان های نرم اتفاق افتاده بود. جانز و همکارانش از شکست 3 درصدی ایمپلنت ها در استخوان با تراکم متوسط خبر دادند اما در استخوان هایی با پایین ترین میزان تراکم استخوان 36 درصد شکست گزارش کردند. کاهش میزان ماندگاری ایمپلنت گاهی بیش از آنکه به موقعیت قوس مرتبط باشد با تراکم استخوان ارتباط دارد. در یک مطالعه با پیگیری 15 ساله اسنوارت و همکارانش گزارش کردند که شکست های زود هنگام سالانه و شکست های تأخیری در ماگزیلا شایع تر هستند. هرمن و همکارانش دریافتند شکست ایمپلنت به شدت با عوامل مرتبط با بیمار در ارتباط هستند از جمله با کیفیت استخوان به خصوص وقتی که با حجم نامناسب استخوان دو برابر می شود (65 درصد از این بیماران ایمپلنت با شکست مواجه می شوند). این شکست های گزارش شده اساساً با التیام جراحی مرتبط نیستند بلکه بعد از loading پروتزی اتفاق می افتند. بنابراین در طی سال ها بسیاری از گروه های بالینی مستقل از یک پروتکل جراحی استاندارد طبیعت کردند که تأثیر مسلم بی چون و چرای تراکم استخوان روی موفقیت بالینی را به اثبات می رساند.
اتیولوژی انواع مختلف تراکم استخوان
استخوان ارگانی است که می تواند در ارتباط با عواملی نظیر هورمون ها، ویتامین ها و تأثیرات مکانیکی دچار تغییر شود. با این وجود پارامترهای بیومکانیکی مثل مدت زمانی که ناحیه مورد نظر بی دندان بوده است، از اهمیت بیشتری برخوردار هستند. آگاهی از این تطبیق پذیری بیش از یک قرن است که در گزارش های مختلف ذکر شده است.
ماگزیلا یک واحد پخش کننده نیرو است. هر گونه کشش یا تنش (strain) که به مگزیلا وارد می شود توسط قوس زایگوما و کام از مغز و چشم دور می شود. در نتیجه ماگزیلا دارای یک کورتیکال پلیت نازک و استخوان ترابکولار ظریف است که دندان ها را ساپورت می کنند. تحلیل استخوان آلوئولار مرتبط با درمان ارتودونتیک نیز نشان دهنده حساسیت بیومکانیکی زوائد آلوئولار است. تحلیل جنرالیزه استخوان ترابکولار در فک ها در نواحی اطراف دندان به دلیل کاهش کشش و تنش مکانیکی اتفاق می افتد. همچنین تراکم استخوان در فک ها بعد از، از دست رفتن دندان ها نیز کاهش می یابد. این کاهش اساساً مرتبط با این عوامل است : مدت زمانی است که ناحیه بی دندان بوده و به طور مناسب load نشده است، تراکم اولیه استخوان، خمش و پیچش در مندیبل و عادات پارافانکشنال قبل و بعد از، از دست رفتن دندان. به طور کلی تغییر تراکم بعد از ازدست رفتن دندان در خلف ماگزیلا (از سایر نواحی) بیشترین و در قدام مندیبل کمترین مقدار است.
استخوان کورتیکال و ترابکولار در تمام بدن به طور ثابت با مدلینگ و ری مودلینگ تغییر می کند. مدلینگ دارای نواحی مستقلی از تشکیل و تحلیل است که باعث تغییر در شکل یا ابعاد استخوان می شود. ری مودلینگ فرآیندی است شامل تشکیل و تحلیل در یک ناحیه است که استخوان قبلی را (با استخوان جدید) جایگزین می کند و اساساً روی turnover داخلی استخوان مؤثر است از جمله در ناحیه ای که دندان ها یا استخوان در نزدیکی یک ایمپلنت از دست رفته باشند. این پدیده تطابق پذیری با تغییر فضای فشار و تنش (stress&strain) مکانیکی در داخل استخوان میزبان همراه است. تعریف استرس (فشار) عبارت است از بزرگی نیرو تقسیم بر سطح فانکشنالی که نیرو به آن وارد شده است.کشش(strain) عبارت است از تغییر در طول یک ماده تقسیم بر طول اصلی آن ماده. هر چه مقدار استرس وارد شده به استخوان بیشتر باشد مقدار strain (کشش / تنش) بیشتری در استخوان دیده می شود. مدلینگ و ری مدلینگ استخوان اساساً توسط فضای مکانیکی strain (کشش / تنش) کنترل می شوند (تمام یا بخشی از آن). بطور کلی تراکم استخوان آلوئولار در نتیجه دفورمیشن مکانیکی ناشی از microstrain دچار تغییر و تحول می شود. فراست مدلی از 4 الگوی بافت شناسی برای استخوان متراکم و ارتباط آن با تطابق مکانیکی با strain پیشنهاد کرده است. در ارتباط استخوان با مقدار microstrain تجربه شده این نواحی توصیف شدند: ناحیه overload پاتولوژیک ، ناحیه overload متوسط، پنجره تطبیق یافته و پنجره بی استفاده حاد (acute disuse window). این 4 بخش همچنین برای توصیف واکنش استخوان ترابکولار در فک ها مورد استفاده قرار می گیرد.
مطالب مرتبط: